محله سرجوب دولت‌آباد برخوار

محله سرجوب دولت‌آباد برخوار


۱۵۲ مطلب با موضوع «مذهبی ، تربیتی» ثبت شده است

نقل شده دو نفر از شیعیان در گذرگاهی از بغداد به مجلس بزرگی رسیدند. پرسیدند: این مجلس متعلّق به کیست؟ گفتند: مجلس درس امام اعظم ابوحنیفه است .

راوی حکایت می‌گوید: رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصّب در مذهب شیعه، و در عین حال آدمی بحّاث و با اطلاع از مبانی مذهب بود، گفت: من می‌روم و با این مرد مباحثه می‌کنم و تا او را ملزم و مجاب نکنم از این مکان نمی‌روم.

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۴

شیطان، موسی را ملاقات کرد و به حضرت عرضه داشت: ای موسی! تو آبرودار درِ خانه خدایی و من یکی از مخلوقات خدایم که گناهی را مرتکب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه کنم. به پیشگاه محبوب عالمیان واسطه شو تا توبه‌ام را بپذیرد. موسی (ع) قبول کرد و از خداوند مهربان درخواست کرد: الهی! توبه‌اش را بپذیر. خطاب رسید: موسی! خواسته‌ات را قبول کردم، به شیطان امر کن به قبر آدم سجده کند، چرا که توبه از گناه، جبران عمل فوت شده است. موسی، ابلیس را دید و  پیشنهاد خدا را به او گفت. سخت عصبانی و خشمگین شد و با تکبّر گفت: ای موسی! من به زنده او سجده نکردم، توقّع داری به مرده او سجده کنم. سپس گفت: ای موسی! به خاطر این که به درگاه حق جهت توبه من شفاعت کردی بر من حق‌دار شدی، به تو بگویم که در سه وقت مواظب ضربه من باش که هرکس در این سه موضع، مواظب من باشد از هلاکت مصون می‌ماند.

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۲

پیرمردی داشت رو زمین با انگشت چیزی می‌نوشت

    رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته:

       «حسین»

          طوری‌که انگشتش زخم شده!

              ازش پرسیدن: حاجی چکار می‌کنی؟؟!!

                  گفت: چون میسر نیست من را کام او

                       عشق بازی میکنم با نام او

                           آنکه ما را بر صراط حق هدایت می‌کند،

                     چهارده قرن است بر دل‌ها حکومت می‌کند،

                تا حسین داریم بی‌تردید اهل عزتیم،

         شیعه با عشق حسین احساس لذت می‌کند،

     خوف محشر از کسی باشد که او بی‌صاحب است،

  صاحب ما در قیامت هم قیامت می‌کند!

«السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام»

۰ نظر ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۹

بعثت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)

 بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز می‌گردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می‌باشد.

۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۲

ابو الحسن موسى بن جعفر (ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر علیهم السلام و نهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) است . آن حضرت در ابواء (منزلى میان مکه و مدینه) در روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.

کنیه آن حضرت ابو ابراهیم بوده ولى به ابو على نیز معروف بوده‌‏اند. مادر آن حضرت حمیده کنیزى از اهل بربر (مغرب) یا از اهل اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر این بانو را «صاعد بربرى» گفته‏‌اند. حمیده به «حمیده البربریه» و «حمیده المصفاه» نیز معروف بوده است. برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده‌‏اند.

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۱۵

ولادت امام جواد (ع)

امام نهم که نامش «محمد» و کنیه‌اش «ابو جعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 ه.ق در شهر «مدینه» دیده به جهان گشود.

مادر او «سبیکه» که از خاندان «ماریه قبطیه» همسر پیامبر اسلام به شمار می‌رود، از نظر فضائل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود به طوری که امام رضا   علیه السلام  از او به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد می‌کرد.

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۷

شخصی به نام ابوموسی می‌‏گوید: خدمت امام هادی علیه‌السلام رسیدم و عرض کردم: «متوکل حقوق مرا قطع کرده و این به سبب ارادتی است که من به شما دارم، دستور فرمایید تا حقوق مرا بدهند». امام فرمود: «اگر خدا بخواهد مشکلاتت حل می‌شود».

همان شب فرستادگان متوکل در خانه را زدند، در را که باز کردم، فتح، وزیر متوکل، به من گفت: «در منزلت چه می‌کنی؟! متوکل سراغت را می‌گیرد». نزد متوکل رفتم. متوکل با دیدن من گفت:‌ «ای ابوموسی ما حواسمان به تو نیست، تو هم خودت را فراموش کرده‌ای!؟ آن‌گاه سهمم از بیت‌المال و هدایا و اموال زیادی را به من بخشید». در راه بازگشت، به فتح گفتم: «امام هادی علیه السلام اینجا آمده بود»؟

۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۴۰

امام باقر علیه السلام  فرمود: مردی از پیروان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم  به نام سعد بسیار مستمند بود و از اصحاب صفّه محسوب می‌شد. وی تمام نمازهایش را به امامت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  می‌خواند، آن حضرت از تنگدستی سعد ناراحت بود، روزی چیزی به دست ایشان نیامد و افسردگی پیامبر بیشتر شد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و دو  درهم با خود آورد و عرض کرد: اگر می‌خواهی او از این حال خارج شود این دو درهم را به او بده و بگو با آن خرید و فروش کند. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  برای نماز ظهر از منزل خارج شدند سعد را دیدند و به او فرمودند: آیا می‌توانی تجارت کنی؟ عرض کرد: به خدا سوگند که سرمایه ندارم! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  آن دو درهم را به او دادند و فرمودند: با همین سرمایه خرید و فروش کن.

۰ نظر ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۳۹

یک روز سلیمان بن جعفر و امام رضا علیه‌السلام  به دنبال کاری با هم بیرون رفته بودند. غروب شد و سلیمان خواست به منزل خویش برود، علی بن موسی الرضا  علیه السلام  به او فرمود: به خانه‌ی ما بیا و امشب با ما باش. او نیز طاعت کرد و به اتفاق امام به خانه رفتند. امام غلامان خود را دید که مشغول گل‌کاری بودند، چشم امام به یک نفر بیگانه افتاد که او هم با آنان مشغول گل‌کاری بود، پرسید: این کیست؟ گفتند: او را اجیر گرفته‌ایم تا به ما کمک کند. امام فرمود: چقدر مزد برایش تعیین کرده‌اید؟ گفتند: بالاخره یک چیزی خواهیم داد و او را راضی خواهیم کرد. آثار ناراحتی و خشم در چهره‌ی امام رضا پدید آمد، آن گاه به طرف غلامان آمد تا آن‌ها را با تازیانه تأدیب کند، سلیمان بن جعفر جلو آمد و عرض کرد: خودتان را ناراحت نکنید. امام فرمود: من مکرر دستور داده‌ام که تا کاری را معین نکردید و مزد آن را طی نکردید هرگز کسی را به کار نگمارید. اگر مزد و اجرت کار را معین کنید آخر کار هم می‌توانید چیزی اضافه به او بدهید؛ البته او هم که ببیند شما بیش از اندازه‌ای که معین شده به او می‌دهید از شما ممنون و متشکر می‌شود و شما را دوست می‌دارد و علاقه بین شما و او محکم‌تر می‌شود، اگر هم فقط به همان اندازه که قرار گذاشته‌اید اکتفا کنید، آن شخص از شما ناراضی نخواهد بود؛ ولی اگر مزد تعیین نکنید و کسی را به کار بگمارید، آخر کار هر اندازه که به او بدهید باز گمان نمی‌برد که شما به او محبت کرده‌اید؛ بلکه می‌پندارد شما از مزدش کمتر به او داده‌اید.

منبع: داستان راستان جلد 1 صفحه 174؛ به نقل از بحار الأنوار

۰ نظر ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۱۳

جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام باقر علیه السلام  رسید، در آن وقت پیری، ضعیف و عاجز شده بود. حضرت از حالش جویا شد، گفت: اکنون در حالی هستم که پیری را از جوانی و مرض را از صحت و مرگ را از زنده بودن بهتر می‌خواهم. امام باقر علیه السلام  فرمود: اما من اگر خداوند مرا پیر کند پیری را، اگر جوانم کند جوانی را، اگر مریض شوم مرض را، اگر شفا دهد شفا را، اگر بمیراند مرگ را و چنانچه زنده نگه دارد، زندگی را می‌خواهم.

همین که جابر این سخن را شنید صورت آن حضرت را بوسید و گفت: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم  درست فرمود که تو زنده می‌مانی تا ملاقات کنی یکی از فرزندان مرا که نام او باقر است و علم را می‌شکافد.

منبع: پند تاریخ

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۵۷

خَبّابِ بن اَرَّت، از پیش قدمان به اسلام و مجاهدان راستن در آغاز اسلام است، او ششمین نفری بود که به اسلام گروید و با این که با شدت تحت شکنجه‌های گوناگون مشرکان واقع می‌شد، چون کوهی استوار، استقامت می‌کرد و از اسلام خارج نمی‌شد. چند بار سر او را با آهن گداخته داغ کردند اما او به راه خود ادامه می‌داد.

او در جنگ‌های پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  شرکت فعال داشت و چون سربازی جانباز، از حریم اسلام دفاع می‌کرد.

۲ نظر ۱۳ دی ۹۳ ، ۲۳:۲۵

ابلیس (پدر شیطان‌ها) در صف عرشیان بود، او شش هزار سال در پیشگاه خدا، عبادت نمود. خداوند بزرگ هنگامی که حضرت آدم (پدر انسان‌ها) را آفرید، و روح انسان را در او دمید، برای بزرگداشت خلقت آدم، به همه فرشتگان و به ابلیس فرمان داد که آدم را سجده کنید. همه او را سجده کردند، ولی ابلیس تکبّر نمود و با یادآوری اصل خلقت خود و خلقت آدم، خود را بزرگتر پنداشت، و به آدم گفت: «اَنَا نارِی وَ اَنتَ طینِی»: «من از آتش آفریده شده‌ام و تو از گل و خاک» و همین فکر غرور آمیز، او را از انجام فرمان خدا باز داشت، و در نتیجه، اعمالش پوچ و بی‌محتوی گردید. و از درگاه خداوند، رانده و مطرود شد، که امیر مؤمنان علی علیه السلام می‌فرماید: از داستان ابلیس، پند و عبرت بگیرید، از این رو که عبادات طولانی و کوشش‌های فراوان او (بر اثر تکبّر) از بین رفت، او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود که معلوم نیست از سال‌های دنیا است یا از سال‌های آخرت ولی با ساعتی تکبر و غرور، همه عبادات و کوشش‌هایش را محو و نابود کرد، گر چه ابلیس، آسمانی و عرشی بود، ولی فرمان خدا بین اهل آسمان و زمین یکی است، و همه بندگان در برابرش مساوی هستند ای بندگان خدا، از این دشمن خدا (یعنی ابلیس) بر حذر باشید.

منبع: داستان‌های نهج‌البلاغه نوشته محمد محمدی اشتهاردی

۱ نظر ۱۱ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۰

پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام  صلی الله علیه و اله و سلم  و پیش آمدن ماجرای سقیفه بنی ساعده و انتخاب ابوبکر، جمعی از بنی هاشم که در میانشان، عباس عموی پیامبر  صلی الله علیه و اله و سلم  نیز بود، همراه ابوسفیان، به حضور علی  علیه السلام  آمدند و از آن حضرت درخواست کردند که به عنوان خلیفه رسول خدا  صلی الله علیه و اله و سلم  با او بیعت نمایند.

۰ نظر ۰۳ دی ۹۳ ، ۱۵:۲۰

روایت شده است که حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند: شبی که مرا به معراج می‌بردند، جمعی از فرشتگان را دیدم که در عرضه‌ای از زمین بهشت عمارتی می‌ساختند، خشتی از طلا و خشتی از نقره و در اثنای بنا کردن توقفی می‌کردند و باز به آن مشغول می‌شدند. سبب این را از ایشان پرسیدم. گفتند: تا نفقه (خرجی) به ما نرسد ما به این عمل مشغول نمی‌شویم. گفتم: نفقه شما چه چیز است؟ گفتند: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر»، هرگاه بنده‌ی مؤمن این را بگوید و قائل به تسبیحات اربعه شود، ما به بنا (ساختمان سازی) مشغول می‌شویم و اگر از آن امساک (خودداری) نماید، ما نیز از ساختن دست برمی‌داریم.

منبع: منهج الصادقین جلد 1 صفحه 337

۰ نظر ۰۱ دی ۹۳ ، ۰۹:۰۰

پس از آنکه امام علی علیه السلام  زمام رهبری را به دست گرفت و رسماً خلیفه مسلمین شد، عده‌ای با او بیعت نکردند. از جمله سه نفر بودند که کنار کشیدند و امام علی علیه السلام  را یاری ننمودند، با اینکه امام علی علیه السلام در دوران خلافت خود با حوادث سختی روبرو بود، آن‌ها تماشا کردند ولی نه از حق حمایت کردند و نه باطل را خوار ساختند در یکی از سخنان امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به این سه نفر تماشاچی اشاره شده است. که عبارتند از:

۰ نظر ۱۹ آذر ۹۳ ، ۱۵:۵۶

پرتال محله سرجوب دولت آباد برخوار