محله سرجوب دولت‌آباد برخوار

محله سرجوب دولت‌آباد برخوار


سه نفر تماشاچی

چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۶ ب.ظ

پس از آنکه امام علی علیه السلام  زمام رهبری را به دست گرفت و رسماً خلیفه مسلمین شد، عده‌ای با او بیعت نکردند. از جمله سه نفر بودند که کنار کشیدند و امام علی علیه السلام  را یاری ننمودند، با اینکه امام علی علیه السلام در دوران خلافت خود با حوادث سختی روبرو بود، آن‌ها تماشا کردند ولی نه از حق حمایت کردند و نه باطل را خوار ساختند در یکی از سخنان امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به این سه نفر تماشاچی اشاره شده است. که عبارتند از:


1. سعد بن ابی وقاص (سعد بن مالک بن وهیب) که از شخصیت‌های شجاع صدر اسلام بود، در جنگ بدر و احد شرکت فعال داشت و در زمان خلافت عمر بن خطاب، لشکرکشی اسلام به فرماندهی او «قادسیه» و «مدائن» را فتح کرد و در سال 50 یا 55 هجری بوسیله زهری که معاویه به خوردش داد، از دنیا رفت.

سعد بن ابی وقاص از جمله کسانی است که با امام علی علیه السلام  بیعت نکرد و درجنگ‌های آن حضرت با قاسطین و ناکثین و مارقین، شرکت ننمود. حتی امیرمۆمنان علی علیه السلام برای حاکم مدینه نوشت که سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن عمر را از سهمیه بیت المال ممنوع کن و این دستور اجرا شد.

وقتی که سعد و عبدالله به حضور امام علی علیه السلام  آمده و مطالبه سهم خود کردند، آخرین سخن امام به آن‌ها این بود که: شما خلافکار هستید که امر به معروف و نهی از منکر ننمودید و بین ما و دشمنان ما، اصلاح ندادید و با گروه ستمگران نجنگیدید، بنابراین شما از بیت المال سهمی ندارید.

سعد، با اینکه به مقام امام علی علیه السلام  آشنا بود، از روی جهل و ترس از خونریزی، کنار کشید و به عقیده بعضی‌ها خودخواهی و ریاست طلبی، او را از این کار بازداشت.

2. عبدالله بن عمر، از فرزندان عمر بن خطاب خلیفه دوم، بود و طبعاً حال و هوای دیگری داشت، او نیز با امام علی علیه السلام  بیعت نکرد و از دستگاه رهبری امام علی علیه السلام  کنار کشید و در صف تماشاچیان بود.

محقق کاشانی نقل می‌کند، وقتی که «حجاج بن یوسف ثقفی» (دژخیم خونخوار رژیم عبدالملک بن مروان) وارد مکه شد و مصعب بن زبیر را به دار آویخت و اعدام کرد، عبدالله بن عمر، نزد حجاج آمد و گفت: «دستت را به من بده تا با تو بیعت کنم که واسطه بین من و خلیفه عبدالملک هستی».

زیرا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم که فرمود: مَن مات و لم یعرف امامَ زمانهِ ماتَ میتهَ الجاهلیه: «هر آن کس که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، او همچون مرگ زمان جاهلیت مرده است».

حجاج، پای خود را دراز کرد و گفت: «پای مرا بگیر! و فعلاً دستم مشغول است»

عبدالله گفت: «آیا مسخره می‌کنی؟»

حجاج گفت: ای ابله قبیله بنی عدی تو با امام علی علیه السلام  بیعت نکردی و اینک آمده‌ای در اینجا می‌گویی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  چنین فرمود؟!

«سوگند به خدا تو به خاطر فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اینجا نیامده‌ای، بلکه از ترس این چوبه دار که «مصعب بن زبیر»، روی آن، آویزان است به اینجا آمده‌ای؟!» سرانجام عبدالله بن عمر، در سال 73 هجری بعد از گذشتن سه ماه از قتل مصعب بن زبیر، بوسیله شخصی که حجاج او را مأمور کرده بود، مسموم شد و از دنیا رفت.

به این ترتیب در اینجا تا حدودی به شخصیت ظاهری سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن عمر پی بردیم. و دریافتیم که این دو نفر با علی علیه السلام  بیعت نکردند.

3. حارث بن حوط، سومین نفری است که از امام علی علیه السلام حمایت نکرد و کنار کشید، او به حضور امام علی علیه السلام آمد و عذر کنار کشیدن خود را چنین عنوان کرد:

«تو گمان می‌کنی که من اصحاب جمل (طلحه و زبیر و...) را در طریق گمراهی می‌دانم؟!» (به عبارت روشنتر من که از جنگ و حمایت از شما کنار کشیده‌ام، از این رو است که جنگ با اصحاب جمل را روا نمی‌دانم. من چگونه با این کلّه گنده‌ها و رجال جنگ کنم؟!

امام علی علیه السلام  به حارث بن حوط فرمود: «تو به زیرت نگاه می‌کنی و به بالای سرت نمی‌نگری (به امور مادی و داخل قفس محدود دنیا می‌نگری، نه به کمالات معنوی) از این رو گیج و حیران مانده‌ای».

آیا تو می خواهی این دو نفر را پیشوای خود قرار دهی؟! با اینکه این دو نفر تماشاچی هستند و تعهد اسلامی ندارند، معیار و ملاک پیروی از شخص این است که آن شخص، حامی و طرفدار حق و خوار کننده باطل باشد.

حارث گفت من همانند «سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن عمر» (دو رجال معروف) کنار می‌کشم.

ناگفته نماند که در نهج البلاغه حکمت 18 آمده: امام علی علیه السلام در مورد کسانی که از نبرد کردن همراه او کنار کشیدند، فرمود:

خذَلوا الحقَّ و لم ینصُروا الباطلَ: «اینها، حق را تنها گذاشتند و باطل را یاری نکردند».

به این ترتیب: امام علیه السلام از تماشاچیانی که شانه از زیر بار مسئولیت خالی می‌کنند و در صحنه‌ها حضور ندارند، انتقاد نمود هر چند که از افراد باسابقه و از رجال باشند، چرا که باید همیشه حق را یاری کرد و با باطل دشمنی و ستیز نمود.

منبع: داستان های نهج البلاغه؛ محمد محمدی اشتهاردی

۹۳/۰۹/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پرتال محله سرجوب دولت آباد برخوار