محله سرجوب دولت‌آباد برخوار

محله سرجوب دولت‌آباد برخوار


مزد نامعین

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ

یک روز سلیمان بن جعفر و امام رضا علیه‌السلام  به دنبال کاری با هم بیرون رفته بودند. غروب شد و سلیمان خواست به منزل خویش برود، علی بن موسی الرضا  علیه السلام  به او فرمود: به خانه‌ی ما بیا و امشب با ما باش. او نیز طاعت کرد و به اتفاق امام به خانه رفتند. امام غلامان خود را دید که مشغول گل‌کاری بودند، چشم امام به یک نفر بیگانه افتاد که او هم با آنان مشغول گل‌کاری بود، پرسید: این کیست؟ گفتند: او را اجیر گرفته‌ایم تا به ما کمک کند. امام فرمود: چقدر مزد برایش تعیین کرده‌اید؟ گفتند: بالاخره یک چیزی خواهیم داد و او را راضی خواهیم کرد. آثار ناراحتی و خشم در چهره‌ی امام رضا پدید آمد، آن گاه به طرف غلامان آمد تا آن‌ها را با تازیانه تأدیب کند، سلیمان بن جعفر جلو آمد و عرض کرد: خودتان را ناراحت نکنید. امام فرمود: من مکرر دستور داده‌ام که تا کاری را معین نکردید و مزد آن را طی نکردید هرگز کسی را به کار نگمارید. اگر مزد و اجرت کار را معین کنید آخر کار هم می‌توانید چیزی اضافه به او بدهید؛ البته او هم که ببیند شما بیش از اندازه‌ای که معین شده به او می‌دهید از شما ممنون و متشکر می‌شود و شما را دوست می‌دارد و علاقه بین شما و او محکم‌تر می‌شود، اگر هم فقط به همان اندازه که قرار گذاشته‌اید اکتفا کنید، آن شخص از شما ناراضی نخواهد بود؛ ولی اگر مزد تعیین نکنید و کسی را به کار بگمارید، آخر کار هر اندازه که به او بدهید باز گمان نمی‌برد که شما به او محبت کرده‌اید؛ بلکه می‌پندارد شما از مزدش کمتر به او داده‌اید.

منبع: داستان راستان جلد 1 صفحه 174؛ به نقل از بحار الأنوار

۹۳/۱۲/۱۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پرتال محله سرجوب دولت آباد برخوار