مناظره فضل بن حسن و ابوحنیفه
نقل شده دو نفر از شیعیان در گذرگاهی از بغداد به مجلس بزرگی رسیدند. پرسیدند: این مجلس متعلّق به کیست؟ گفتند: مجلس درس امام اعظم ابوحنیفه است .
راوی حکایت میگوید:
رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصّب در مذهب شیعه، و در عین حال آدمی
بحّاث و با اطلاع از مبانی مذهب بود، گفت: من میروم و با این مرد مباحثه میکنم و تا او را
ملزم و مجاب نکنم از این مکان نمیروم.
گفتم: این عالم بزرگی است و از عهده بحث با او بر نمیآیی.
گفت: من معتقد به مذهب حقم و حق مغلوب نمیشود.
وارد مجلس شدیم و نشستیم و در یک فرصت مناسب، فضل از جا برخاست و گفت: ایها العالم، من برادری دارم که رافضی است (یعنی شیعه است) و من هر چه میخواهم به او بفهمانم که ابوبکر بعد از پیامبر اکرم، افضل امّت و خلیفه به حق بوده قبول نمیکند و میگوید: علی بن ابیطالب، افضل و خلیفه به حق است. شما یک دلیل قاطعی به من یاد بدهید که به او بفهمانم و او را به راه راست بیاورم.
ابوحنیفه گفت: به برادرت بگو بهترین و روشنترین دلیل این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، همواره در میدانهای جنگ، آن دو بزرگوار (ابوبکر و عمر) را کنارخود مینشاند و علی را مقابل نیزه و شمشیر دشمن میفرستاد! و این نشان میدهد که آن دو نفر، محبوب پیامبر بودهاند و چون آن حضرت میخواسته که آنها بعد از خودش جانشین باشند آنها را حفظ میکرد. و چون علی را دوست نمیداشت، طردش میکرد؛ و به میدان میفرستاد تا کشته شود و این بهترین دلیل بر افضلیت ابوبکر و عمر است!
فضل گفت: بله من این را به برادرم میگویم. ولی او از قرآن به من جواب میدهد که خداوند فرموده است:
«خداوند، مجاهدین را بر قاعدین و نشستگان برتری داده و اجری بزرگ برای آنان آماده است». و به حکم این آیه، علی چون مجاهد بوده افضل از ابوبکر و عمراست که قاعد بودهاند.
ابوحنیفه گفت: به او بگو از این بهتر میخواهی که ابوبکر و عمر قبرشان کنار قبر پیامبر و چسبیده به قبر آن حضرت است؛ در حالی که قبر علی از قبر پیامبر دور افتاده و در عراق است!
فضل گفت: بله این را هم به برادرم میگویم. امّا او میگوید: آنها غاصبانه در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، دفن شدهاند! برای این که خداوند فرموده است: «ای مؤمنان بدون اذن و اجازه پیامبر، داخل خانهاش نشوید» و میدانیم که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در خانه خودش دفن شده و آن دو نفر بدون اذن در خانه آن حضرت دفن شدهاند و محل دفن ایشان غصبی است.
ابوحنیفه که از این گفتگو سخت ناراحت شده بود تأمّلی کرد و سپس با لحنی تند گفت: به این برادر خبیثت بگو آنها غاصبانه در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله دفن نشدهاند! بلکه عایشه و حفصه که دختران آن دو بزرگوار و همسران پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و از پیامبر صلی الله علیه و آله مهریه طلبکار بودند، پدرانشان را در مهریه خودشان دفن کردند!
فضل گفت: بله من این مطلب را هم به برادرم گفتهام ، ولی او باز آیهای برای من میخواند و میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به همسرانش بدهکار نبوده است. برای اینکه خداوند فرموده است: «ای پیامبر ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم».
طبق این آیه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مهریه زنهایش را داده بود و وقتی که از دنیا رفت به زنهایش بدهکار نبوده است.
ابوحنیفه اندکی تأمّل کرد و گفت: به این برادرت بگو درست است که همسران پیامبر صلی الله علیه و اله مهریّه طلبکار نبودهاند، اما سهم الارث که از ماتَرَک پیامبر داشتهاند و ماتَرَک (یعنی آنچه پیامبر اکرم بعد از مرگش از خود باقی گذاشته) نیز همین خانهاش بوده و شرعاً سهمی هم از آن خانه به همسرانش میرسد و چون عایشه و حفصه وارث پیامبر صلی الله علیه و آله بودهاند پدرانشان را در سهم الارث خودشان دفن کردهاند و بنابراین غصبی در کار نبوده است!
فضل گفت: بله من این را هم به برادرم گفتهام. ولی او میگوید: شما آقایان سنّیها مگر نمیگویید: پیامبر ارث نمیگذارد و خودتان حدیث نقل میکنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «ما پیامبران اصلاً ارث نمیگذاریم و هر چه از ما باقی مانده صدقه است».
پس طبق گفته خودتان عایشه و حفصه سهم الارث نداشتهاند. به همان دلیلی که شما حضرت فاطمه علیها سلام را از فدک محروم کردید و گفتید: پیامبر صلی الله علیه و آله، ارث نمیگذارد آن دو همسر نیز نباید ارث ببرند. آیا دختر از پدر ارث نمیبرد اما همسر از شوهر ارث میبرد؟!
حالا بر فرض بپذیریم که آنها سهمالارث داشتهاند، مگر نه این است که میّت اگر فرزند داشته باشد، سهم الارث زوجهاش یک هشتم ماتَرَک میشود، در این جا تمام ماتَرَک پیامبر صلی الله علیه و آله، یک حجره بوده که وقتی آن، تقسیم بر هشت شود یک قسمت از آن هشت قسمت تقسیم میشود میان همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که نُه نفر بودهاند! و در نتیجه سهم هر یک از عایشه و حفصه به قدر یک وجب هم نمیشود! پس چگونه آن دو هیکل بزرگ در یک وجب زمین جا شدهاند؟!
سخن که به اینجا رسید ، ابوحنیفه حسابی از کوره در رفت و با لحنی خشمآلود فریاد کشید: این مرد را بیرون کنید! این خودش رافضی است و اصلاً برادر هم ندارد!