محله سرجوب دولت‌آباد برخوار

محله سرجوب دولت‌آباد برخوار


۱۵۲ مطلب با موضوع «مذهبی ، تربیتی» ثبت شده است

پیامبر (ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت‌المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت‌المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت‌المقدس نماز خواندم.

یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم (ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سوره اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سوره نجم می‌توان اشاراتی را دربارة آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنین آمده است

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۴:۰۶

امروز یازدهم تیر سالروز شهادت آیت‏ الله‏ صدوقی چهارمین شهید محراب است. آیت‌الله محمد صدوقی، در سال ۱۳۲۷ هـ. ق دیده به جهان گشود. وی در سال ۱۳۴۹ ق به حوزه علمیه قم عزیمت نمود و به تحصیل و تدریس علوم پرداختند، از همان ابتدا، آشنایی وی با امام خمینی آغاز شد. وی در دورانی که فدائیان اسلام مبارزات مسلحانه خود را علیه رژیم دیکتاتور شاه آغاز نمودند، حمایت‌های بسیار نمود. شهید صدوقی، کسی بود که وقتی رضاخان قلدر در شهریور ۱۳۲۰ با ماشین مخصوص خود از ایران فرار می‌کند و در سر راه خود در یکی از دهات اطراف قم، به باغی که آیت‌الله صدوقی در آن اقامت داشته‌اند، برای استراحت وارد می‌شود که این شهید، آن خائن را با خفت و خواری از باغ بیرون می‌کند. شهید صدوقی در حدود ۱۳۷۰ هـ.ق، بنا به خواهش مراجع عظام قم، برای رهبری مردم خطه کویر و جنوب به استان یزد می‌رود و با شروع نهضت عظیم در سال‌های ۴۱ و ۴۲ بعد از آن، مبارزات سیاسی خود را ادامه می‌دهند. او پس از تبعید امام خمینی (ره) مبارزات وسیعی را آغاز و مردم و علما را به مبارزه دعوت می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب راهی مجلس خبرگان شد و پس از آن به عنوان نماینده امام و امام جمعه به شهر یزد رفت. شهید صدوقی را به جرأت می‌توان سرسخت‌ترین و پر‌قدرت‌ترین مخالفان خطوط انحراف، ارتجاعی و ملی‌گرایی و لیبرالیسم و امثال اینها دانست. سرانجام شهید صدوقی در دهم ماه مبارک رمضان مطابق با یازدهم تیرماه ۱۳۶۱ پس از ادای نماز جمعه و با لبان روزه در سن 75 سالگی در حالی که جایگاه را ترک می‌کرد، منافقی قسی القلب به ایشان نزدیک شد و با به آغوش کشیدن آن پیر زاهد و منفجر کردن نارنجکی که در دست داشت،‌ ایشان را به شهادت رساند.

۰ نظر ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۵۰

 امام حسن (ع) دومین امام شیعیان جهان در سال سوم هجرت به دنیا آمد  و مشهور آن است که این مولود فرخنده در شب نیمه ماه رمضان متولد شده است.

۰ نظر ۱۰ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۷

«ایام» جمع یوم به معنای روز و «بیض» جمع «ابیض» به معنای سفید و درخشان است که به روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه قمری گفته می‌شود. و به عقیده مسلمانان ایام‌البیض ماه‌های رجب،‌شعبان و رمضان دارای فضیلت بسیار می‌باشد که در شریعت و فقه اسلام بر اقامت سه روز در مسجد جامع برای عبادت خدا و تهذیب نفس اطلاق می‌گردد.

۰ نظر ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۳

تعدادی از ژنرال‌ها از کشورهای دیگر به ایران آمده بودند، به من گفتند برای این‌ها حرف بزن. ته دلم گفتم من برای مردم خودمان «یا حسین (ع)» و «یا زهرا (س)» می‌گویم، ولی این‌ها که چیزی را قبول ندارند. شروع کردم قصه محمد فاضل در هویزه را برایشان گفتم. وسط صحبت‌هایم که ترجمه می‌شد یک پیرژنرال کره شمالی بلند شد سرپا ایستاد. من فکر کردم خسته شده است.

پرسیدم تمام کنم؟ گفت نه، ادامه بده.

من باز قصه محمد فاضل و چند داستان دیگر را گفتم، آخر صحبتم این پیرژنرال یک احترام نظامی گذاشت و گفت: «اگر یکی از این‌هایی که قصه‌‌شان را برای ما تعریف کردی در کشور من بود یکی از خدایان کشور به حساب می‌آمد.»

خاطره از محمد احمدیان

۰ نظر ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۶

پدر حضرت خدیجه خُوَیلد بن اسد و مادر او فاطمه دختر زائده است. تولّد حضرت خدیجه علیهاالسلام سال 68 پیش از هجرت است. ازدواج مبارک خدیجه با وجود مبارک و نازنین حضرت محمّد (ص) هنگامی بود که 25 سال از عمر شریف پیامبر (ص) و چهل سال از عمر حضرت خدیجه علیهاالسلام می‌‏گذشت. او از لحاظ نسب از همه زنان پیغمبر (ص) به پیغمبر نزدیک‌‏تر است. او در ماه رمضان سال دهم بعثت و اندکی پس از وفات حضرت ابوطالب درگذشت. پیغمبر او را در «حجون» دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت.

۰ نظر ۰۵ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۷

روایت شده است: خداوند شادمان‌تر است به توبه‌ی بنده‌ی مؤمنش از مردی که در بیابان به همراه قافله‌ای است و هنگام حرکت قافله شتر او گم می‌شود. سپس در تاریکی شب در بیابان دنبال شتر خود می‌گردد. کاروان حرکت می‌کند، آن مرد به همراه خود خوراک و آبی ندارد، آنقدر در پی شتر می‌گردد تا مأیوس می‌شود و با یک دنیا ناامیدی به جای اول برمی‌گردد. در آن تاریکی سر به زانو می‌گذارد. تنها است، وسیله‌ی دفاع ندارد، هر لحظه منتظر است حیوانات درنده به او حمله کرده، پاره پاره‌اش کنند. در چنین موقعیت حساسی اگر شخصی پیدا شود شترش را به او بدهد و سوارش کند و بگوید حرکت کن تا تو را به کاروان برسانم، آن مرد از پیدا شدن چنین شخصی چقدر شاد می‌شود، خداوند از توبه‌ی بنده‌اش بیش از مرد عقب مانده‌ای از کاروان، شادمان و خوشحال می‌شود.

پند تاریخ به نقل از الانوار النُعمانیه

۰ نظر ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۰

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فرد روزه‌دار پنج جایزه دارد:

1- نظر لطف خداوند شامل بنده‌اش می‌شود.

2- تمام شبانه روز ماه رمضان ملائکه برای روزه‌دار طلب مغفرت می‌کنند و می‌گویند: خدایا او را بیامرز.

3- خداوند در اول ماه رمضان به بهشت فرمان می‌دهد: خودت را برای بنده من زینت کن.

4- وقتی ماه تمام شود و بنده از این ماه عبور کند، آخرین شب ماه رمضان، خداوند همه گناهانش را می‌آمرزد. کسی بلند شد و گفت: آیا منظورتان شب قدر است؟ فرمود: نه، شب عید؛ چون مزد کار را آخرش می‌دهند.

5- بوی دهان آنها که به ظاهر بوی خوشی نیست نزد خدا مانند مشک و عنبر است.

۱ نظر ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۸

روزه‌ای که واقع شود به شروط و آداب از روی کمال، او را هفت خاصیت است: اول آن که شبیه به ملایکه شوند به سبب خالی کردن شکم از طعام و حفظ جوارح از معاصی. دوم آن که به سبب گرسنگی و تشنگی خاطر خود آورند تشنگی و گرسنگی روز قیامت را.

۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۷

پیامبر اکرم (ص):  هیچ مؤمنی نیست که ماه رمضان را به قصد قربت روزه بگیرد مگر آنکه خدای تبارک و تعالی هفت خصلت را بر او واجب می‌کند: اوّل آنکه حرام در بدنش ذوب می‌شود، دوّم آنکه به رحمت خدای تبارک و تعالی نزدیک می‌گردد، و سوّم آنکه با این عمل کفّاره‌ی خطای پدرش آدم علیه السّلام را داده است، و چهارم آنکه خداوند سکرات مرگ را بر او آسان ‏می‌سازد، و پنجم آنکه سبب امان از گرسنگی و تشنگی روز قیامت است، و ششم آنکه خداوند نامه‌ی برائت و بیزاری از آتش جهنّم را به او عطا می‌کند، و هفتم آنکه خدای عزّ‌و‌جلّ او را از غذاهای طیّب و پاکیزه بهشت اطعام می‌نماید.

من لایحضر‌الفقیه ، جلد 2 صفحه 387

۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۶

حجت‌ الاسلام‌ و ‌المسلمین محسن قرائتی گفت: ما آخوندها را خیلی سخت می‌شود گریاند؛ اما یکی از رزمندگان خاطره‌ای تعریف کرد که اشک مرا در آورد.

 حجت‌الاسلام‌ و المسلمین قرائتی به بیان خاطره‌ای از زبان یک رزمنده ۸ سال دفاع مقدس پرداخت: در یکی از عملیات‌ها که شب انجام می‌شد قرار بود از جایی عبور کنیم که مین‌گذاری شده بود.. مجبور بودیم از اونجا رد بشیم چاره‌ای جز این نداشتیم. گفتیم کی داوطلب میشه راه رو باز کنه تا بتونیم عبور کنیم؟ چندتا از رزمنده‌ها داوطلب شدند تا راه رو باز کنند. وقتی می‌خواستند راه باز کنند می‌دونستند که زنده نمی‌مونند. چون با انفجار هر مین دست، پا، سر، بدن یک جا متلاشی می‌شود. داوطلب‌ها پشت سر هم راه افتادن برای باز کردن راه.صدای مین می‌آمد. همین زمان متوجه شدم یکی داره بر می‌گرده.

۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۶

«علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب»، در اوایل خلافت عثمان بن عفان به دنیا آمد. وی از جدش علی بن ابی‌طالب علیه السلام روایت نموده است: مادرش «لیلی» دختر «ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی» است. علی اکبر، در گفتار و وجاهت و تناسب اندام و خلق و خوی همانند جدش رسول خدا بوده است.

روزی معاویه از اطرافیان خود پرسید: به نظر شما چه کسی سزاوارتر است به خلافت؟ اطرافیان پاسخ دادند: تو. معاویه گفت: نه سزاوارترین مردم به خلافت علی بن الحسین است؛ چرا که جدش رسول خداست و در وی شجاعت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی ثقیف موج می‌زند.

۰ نظر ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۴

روزى شیطان در گوشه مسجد‌الحرام ایستاده بود. حضرت رسول صلى الله علیه و آله هم سرگرم طواف خانه کعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، دید ابلیس ضعیف و نزار و رنگ پریده ، کنارى ایستاده است‌، فرمود: اى ملعون‌! تو را چه مى‌شود که چنین ضعیف و رنجورى‌؟!

گفت‌: از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم‌. فرمود: مگر امت من با تو چه کرده‌اند؟

گفت‌: یا رسول الله‌! چند خصلت نیکو در ایشان است ، من هر چه تلاش ‍ مى‌کنم این خوى را از ایشان بگریم نمى‌توانم‌. فرمود: آن خصلت‌ها که تو را ناراحت کرده کدام‌اند؟

۰ نظر ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۶

یکی از علمای نجف می‌گفت: یک روز به دکان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم سید علی آقا قاضی خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛ ولی به عکس معهود، کاهوهای پلاسیده و آنهایی که دارای برگ‌های خشن و بزرگ هستند بر می‌دارد. مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب دکان داد و وزن کرد و مرحوم قاضی آن‌ها را زیر عبا گرفت و روانه شد. من در آن وقت طلبه‌ی جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مسنّی بود. به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقا  سؤالی دارم، چرا کاهوهای بد را سوا کردید؟ مرحوم قاضی فرمود: آقا جان من! این مرد فروشنده شخص بی‌بضاعت و فقیری است و من گهگاهی به او مساعدت می‌کنم. نمی‌خواهم چیزی به او بلاعوض داده باشم تا اولاً عزّت و شرف و آبرو از بین نرود و ثانیاً خدای ناخواسته عادت نکند به مجانی گرفتن و در کسب و کار هم ضعیف شود. برای ما فرق ندارد کاهوهای لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها و من می‌دانستم که این‌ها بلاخره خریداری ندارد و او ظهر که دکان خود را می‌بندد، آن‌ها را بیرون خواهد ریخت؛ از این رو برای این که او ضرر نکند، اینها را از او خریدم.

منبع: کتاب فریاد توحید صفحه 102

۱ نظر ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۱

گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.

به یکی از سمت راستی‌ها گفت: «تو کیستی؟»

گفت: «عقل.»

پرسید: «جای تو کجاست؟»

گفت: «مغز.»

از دومی پرسید: «تو کیستی؟»

گفت: «مهر.»

پرسید: «جای تو کجاست؟»

گفت: «دل.»

از سومی پرسید: «تو کیستی؟»

گفت: «حیا.»

پرسید: «جایت کجاست؟»

گفت: «چشم.»

۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۱

پرتال محله سرجوب دولت آباد برخوار