هر وقت هنگام نماز میرسید امیرالمؤمنین علیهالسلام حال اضطراب و تزلزل پیدا میکرد. عرض میکردند: شما را چه میشود که این قدر ناراحت میشوید؟ میفرمود: وقت امانتی که خداوند بر آسمان و زمین عرضه داشت و آنها امتناع ورزیدند رسیده است. در جنگ صفین تیری بر پای ایشان وارد شد، هرچه کردند نتوانستند آن را خارج کنند؛ زیرا بسیار درد داشت.
جریان را خدمت امام حسن علیهالسلام عرض کردند. فرمود: صبر کنید تا پدرم به نماز بایستد؛ زیرا در آن حال چنان از خود بی خود میشود که به هیچ چیز توجه نمیکند. به دستور حضرت مجتبی در آن حال تیر را خارج کردند. بعد از نماز علی علیهالسلام متوجه شد خون از پای مقدسش جاری است. پرسید: چه شده؟ عرض کردند: تیر را در حال نماز از پای شما بیرون کشیدیم.