حاضرجوابی در مقابل معاویه
مردی به نام شریک بن اعور که بزرگ قوم خود بود، در زمان معاویه زندگی میکرد، او قیافهی زشتی داشت و اسم پدرش هم اعور؛ یعنی چشم معیوب بود.
در یکی از روزهایی که معاویه خلافت را بدست گرفته بود، شریک نزد وی رفت. معاویه با بی ادبی به این مرد که بزرگ قوم خود بود، گفت: نام تو شریک است و برای خدا شریکی نیست، پسر اعوری! (یعنی پسر مردی هستی که چشمش معیوب بود) و سالم از اعور بهتر است. صورت زشتی داری و خوشگل بهتر از زشت است، پس چرا قبیهات تو را به آقایی خود برگزیدهاند؟
شریک در مقابل سخن معاویه گفت: به خدا قسم! تو معاویه هستی (کلمه معاویه در عربی به معنای پارس کردن سگ ماده میباشد) و معاویه سگی است که عوعو میکند و تو چون عوعو کردی، نامت را معاویه گذاشتند. تو فرزند حربی (نام جد معاویه) هستی و صلح بهتر از حرب (جنگ) است. تو فرزند صخری (نام جد دیگر معاویه) و زمین هموار از سنگلاخ بهتر است؛ با این همه چگونه به خلافت رسیدهای؟
معاویه که جواب حرفهای بیادبانه خو را میشنید، گفت: ای شریک! تو را قسم میدهم از مجلس من خارج شو.
منبع: ثمرات الاوراق ص ۵۹